اسلام، آیین صلح و دوستی و رأفت و رحمت با نظری بر درجه بعد گروههای افراطی از اسلام
چکیده:
گروههای تکفیری به نام اسلام، مسلمانان را کافر و مشرک میخوانند و جنایات بسیار زشت و خشونت آمیزی را نسبت به مسلمانان روا میدارند. حال آن که هیچ یک از این رفتارها با اسلام سازگار نیست زیرا اسلام دین رأفت، رحمت و دوستی است. و رفتارهای خشونت آمیز گروههای تکفیری از اصل رأفت اسلامی به دور است.مقدمه
رحمت و رأفت و دوستی جزء خصیصههای جدایی ناپذیر دین اسلام است. اسلام بدون این مقولهها، اگر چه اسم اسلام را هم داشته باشد، کاملاً ضد اسلام است. نمیتوان کارها و رفتارهایی را انجام داد و بدون قراردادن در میزان شریعت، آنها را اسلامی دانست. حتی بعد از نهادن در میزان شرع، باید مطمئن شویم که آیا واقعاً آن میزانی که با آن کارهایمان را سنجیدهایم، شرع بوده است یا خیر، زیرا چه بسا هوا و هوس، و فکر فاسد و تلقینهای نامسلمانان معاند را شرع نامیده باشیم، و نیز توجیهات و استدلالهای به ظاهر قرآنی و حدیثی را که باطن تخریبی علیه اسلام دارند، جزو دین بدانیم و فهمی نادرست از اخلاص داشته باشیم.در واقع برای نجات بخش بودن اعمالمان دو شرط لازم است: ابتدا باید کارها را برای جلب خشنودی خداوند انجام دهیم و دوم این که کارها با خواستههای خداوند منطبق باشد. متأسفانه نکتهای که در رفتار برخی در عصر حاضر مشاهده میشود، نشان دهنده عدم انطباق رفتارها با اراده خداوند تبارک و تعالی است؛ یعنی بیشتر مردم ادعای اسلام دارند، اما در حقیقت از اسلام به دورند.
ما در این مقاله ابتدا جایگاه رحمت و رأفت و دوستی را در قرآن و گفتار نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بررسی میکنیم و سپس به معرفی گروههای افراطی مدعی اسلام میپردازیم و دور بودنشان از اصول اسلام را اثبات مینماییم.
1. رحمت در اسلام
1-1. نگاهی به رحمت در قرآن کریم
اولین جمله در قانون اسلام، آیه (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ) است که به سوی رحمت فرا میخواند. اولین سوره از کتاب مقدس اسلام، سوره فاتحه است که محتوای آن به سوی رحمت دعوت میکند «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» (2) و به توجه به رحمت در تعامل با جهانیان تأکید میفرماید. پایه فرهنگ اسلام، رحمت است نه عنف و شدت و گفتار خداوند تبارک و تعالی نیز سراسر رحمت میباشد، مگر در مقام دفاع از نفس و دفع دشمن و تعدّی. هم چنین در قرآن کریم، وظیفه دنیایی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) در رحمت حصر شده است نه در تعدّی و سنگ دلی «وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ» (3) . لذا رسول گرامی اسلام رحمتی برای همه جهانیان بوده است «قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً ...» (4) وقتی دعوت آن حضرت برای همه باشد، طبیعتاً رحمتش که همراه اوست نیز برای همه خواهد بود، اگرچه مؤمنان بیشترین منفعت را میبرند! درست مانند این که بیشترین استفاده از پزشک را کسی میبرد که نزد او برای معالجه برود و از سفارشهای او استفاده کند و به او کاملاً اطمینان داشته باشد. در آیهای دیگر میخوانیم:«لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ» (5) به راستی که پیامبری از میان خودتان به سوی شما آمده است که هر رنج که شما میبرید، برای او گران میآید، به [هدایت] شما حریص و در مورد مؤمنان، رئوف و مهربان است.
2-1. نگاهی به رحمت اسلامی در گفتار رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)
اگر در سفارشهای نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دقیق شویم، متوجه جایگاه رحمت اسلامی خواهیم شد. موارد زیر برای نمونه ذکر میشود:الف. «قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): من لا یرحم الناس لا یرحمه الله»: (6) کسی که به مردم رحم نکند، خداوند به او رحم نمیکند.
ب. «الراحمون یرحمهم الرحمن ارحموا من فی الارض یرحمکم من فی السماء»؛ (7) کسانی که رحم میکنند، خداوند رحمان به آنها رحم میکند. به کسانی که در زمیناند رحم آورید تا کسی که در آسمان است به شما رحم کند.
ج. «لا تنزع الرحمة الا من شقی» (8) رحمت از کسی گرفته نمیشود، مگر این که به بدبختی او منجر میشود.
در اسلام حتی بر رحمت به حیوانات نیز تأکید شده است:
د. مردی گوسفندی را خوابانده بود و در حال تیز کردن چاقویش بود. حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «أترید أن تموتها موتتین؟ هلا أحددت شفرتک قبل أن تضجعها؟»؛ (آیا میخواهی دو بار او را بکشی؟ چرا کاردت را قبل از اینکه او را بخوابانی تیز نکردهای؟ (9)
هـ. «ما من إنسان یقتل عصفورا فما فوقها بغیر حقها الا یسئله الله عنها یوم القیامة قیل یا رسول الله و ما حقها؟ قال: حقها ان تذبحها فتأکلها و لا تقطع رأسها فترمی به»؛ رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: اگر انسانی گنجشک یا بزرگتر از آن را به ناحق بکشد، خداوند روز قیامت از او در این خصوص سؤال خواهد کرد. گفته شد: ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حقش چیست؟ فرمودند: حقش این است که آن را ذبح کنی و بخوری، نه این که سرش را قطع نمایی و پرتش کنی. (10)
و. از ابن عمر (رضی الله عنه) روایت شده است که از کنار چند نفر جوان قریشی میگذشتند که مشاهده کردند که پرنده یا مرغی را به عنوان سیبل قرار داده بودند و به سویش تیر میانداختند و هر کسی تیرش به خطا میرفت، آن تیر را به صاحب حیوان میدادند. وقتی ابن عمر را دیدند، متفرق شدند. ابن عمر گفت: هر کسی این کار را کرده، خداوند او را لعن کرده است. رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) لعنت کردند کسی که چیز روح دار را به عنوان هدف تیراندازیاش قرار دهد. (11)
ز. «عن ابن مسعود عنه قال: کنا مع رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فی سفر فانطلق لحاجته فرأینا حمرة معها فرخان فأخذنا فرخیها فجاء ت الحمرة فجعلت تعرش فجاء النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) فقال: من فجع هذه بولدها؟ ردوا ولدیها الیها. و رأی قریة نمل قدر حرقناها فقال: من حرق هذه؟ قلنا نحن، قال: انه لا ینبغی أن یعذب بالنار إلا رب النار»: از ابن مسعود روایت شده است که گفت: ما همراه با رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) در سفری بودیم. حضرت جایی رفتند. ما پرندهای دیدیم که دو جوجهاش همراهش بود. جوجهها را برداشتیم. پرنده آمد و ناله سر داد. رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) آمدند و فرمودند: چه کسی این بلا را بر سر بچههایش آورده است؟ جوجههایش را برگردانید. هم چنین لانه مورچهها را دیدند که سوزانده بودیم. فرمودند: چه کسی این را سوزانده است؟ گفتیم: ما. فرمودند: کسی حق زجر دادن با آتش را ندارد، مگر پروردگار آتش. (12)
ح. «دخلت امرأة النار فی هرة ربطتها فلم تطعمها و لم تدعها تاکل من خشاش الارض»؛ (13)
زنی وارد آتش شد، سبب این که گربهای را زندانی کرد و به او غذا نداد و رهایش هم نکرد که از حشرات زمین بخورد.
ط. «مر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) ببعیر قد لصق ظهره ببطنه فقال اتقوا الله فی هذه البهائم المعجمه فارکبوها صالحة و کلوها صالحة»؛ (14) رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) از کنار شتری عبور کردند که پشتش به شکمش چسبیده بود، پس فرمودند: در مورد این چهارپایان زبان بسته از خداوند بترسید، به نیکی سوارشان شوید و به نیکی بخورید.
ی. «من لطم مملوکا له او ضربه فکفارته: أن یعتقه» (15) کسی که خدمت کارش را بزند، کفارهاش این است که او را آزاد کند.
یکی دیگر از مظاهر رحمت اسلام، در موقعیت جنگ است که محل خشم بر دشمن میباشد، اما مشاهده میکنیم که در این صحنه هم کارهای خلاف اخلاق ممنوع میباشد. قتل غیر مستحقان، کشتن به روشهای نامناسب، شکنجه دادن، مثله کردن، قطع درختان ثمردار، نابودی زیر ساختها، سوزاندن و ... همه حرام و ممنوع است. برعکس، غربیان مثلاً در جنگ جهانی دوم دهها میلیون نفر را کشتند و آمریکا حتی بعد از تسلیم شدن ژاپن به خودش اجازه داد که دو شهر «هیروشیما» و «ناکازاکی» را بمباران اتمی کند. این بدان علت است که جنگ نزد آنها مانند سیاست و اقتصاد از دین و ارزشها و اخلاق جداست، اما در اسلام، جنگ مانند سیاست و اقتصاد از ارزشهای دینی و اخلاقی جدا نیست و بدین دلیل است که آثار رحمت در آن هویدا میباشد.
روایتی داریم که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) زنی کشته شده را در یکی از غزوهها دید. لذا کشتن زنان و کودکان را ناروا دانستند. (16)
3-1. رفتارهای اسلامی صدر اسلام، نشانه رحمت اسلامی
نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، وقتی عزم جهاد با قومی را داشتند به سوی مقصدی حرکت میکردند و ناگهان بعد از پیمودن چند روز، مسیرشان را تغییر میدادند و به صورت ناگهانی، مثلاً در وقت چاشت حمله میکردند تا آنها فرصت تجهیز نظامی را نداشته باشند. لذا تسلیم میشدند و همه اینها به دلیل جلوگیری از خون ریزی بوده است. رسول رحمت (صلی الله علیه و آله و سلم) نمیخواستند حتی خون کافر را هم بریزند چرا که با مرگ به عذاب آخرت میرسید و حضرت میخواستند با هدایتشان، آنها را به بهشت برسانند. وقتی که خواستند به مکه حمله کنند، از چهارماه قبل اعلام کردند و این اعلان هم رحمتی بوده است برای مشرکان تا بترسند و اسلام بیاورند و این بود که مکه بدون خون ریزی فتح شد. اوج رحمت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) زمانی است که از سرسختترین دشمنانش در مکه (کسانی که نقشه قتلش را کشیدند و عرب را به منظور جنگیدن با او تجهیز کردند و بر او اسلحه کشیدند) عطایا و بخشش را دریغ نکرد و حتی بعد از غزوه «حنین»، پاداشهای فراوانی به آنها داد و با وجود این که آنان قدرتی نداشتند، اموال زیادی را بینشان تقسیم کرد این گونه بود که الفت ایمانی را در بینشان ایجاد کرد.«حسین هیکل» و مورخان دیگر معتقدند، تعداد کشتگان از اولین جنگ را که «بدر» است تا نهایت جنگها در جزیره العرب، بیشتر از سی صد کشته و زخمی تجاوز نمیکند و با وجود این اسلام پیروز و فراگیر شد. حالا کجایند کسانی که ادعا میکنند که اسلام دین شمشیر است؟!
رهبران نظامی جهان میگویند: ابوبکر صدیق در حمله به فارس و روم اشتباه کرده است. بایستی آنها را رها میکرد که این دو ابرقدرت با یکدیگر بجنگند و نهایتاً یکی نابود میشد و دیگری با قدرت ضعیف شده از جنگ خارج میگشت. آن گاه ابوبکر به راحتی آن قدرت را نابود میکرد و سیطرهاش را محکم مینمود اما آنها در واقع گزینهای مهم را از یاد برده بودند. ابوبکر صدیق، رحمت اسلامی خود را از رسول گرامی اسلام به ارث برده است. اگر آن دو دولت را رها میکرد که با هم بجنگند، سربازانشان کشته و به آتش ابدی وارد میشدند و دنیا و آخرتشان را از دست میدادند، اما خداوند و ابوبکر صدیق و صحابه کرام هم برایشان سعادت و بهشت را میخواستند آنها فقیه و عالم بودند و به انسانها رحمت داشتند؛ لذا پیروزی را با ترساندنشان به دست میآوردند: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ» (17)
و هر چه در توان دارید از نیرو و اسبهاى آماده بسیج كنید، تا با این [تداركات]، دشمن خدا و دشمن خودتان و [دشمنان] دیگرى را جز ایشان كه شما نمىشناسیدشان و خدا آنان را مىشناسد بترسانید.
ورود مسلمانان به عراق و شام هم به منظور تعدّی و دخالت در امور کشورهای دیگر نبوده، بلکه جهت آزاد کردن این اراضی از دست دولتهای غاصب و ظالم و جنایت کار بوده است که به اهالی این کشورها ستم میکردند و ثروتهایشان را به یغما میبردند.
همیشه اگر جنگهای مسلمانان را مد نظر قرار دهیم، متوجه وجود رحمت در آن جنگها میشویم. با ایجاد رعب و وحشت در قلوب دشمنان، آنها فرار میکردند و کمتر خون ریخته میشد. نمونهای که میتوان بدان اشاره کرد، جنگهایی است که «خالد بن ولید» آنها را در عراق در مقابل هزاران نفر رهبری میکرد. در این جنگها تعداد اندکی کشته شدند و ترس در دلهای کافران وارد شد و فرار کردند. اگر خالد در آن جا سربازان فارس را میکشت، دیگر سربازی برای جنگ در قادسیه و نهاوند وجود نداشت. آری هدف مسلمانان هدایت بود، نه غارت اموال و دست اندازی به سرزمین و ناموس دشمنان.
اسلام از «سلام» است نه از «عنف» و «خشونت» و «سخت گیری». در قرآن میخوانیم: «وَ قَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَ لاَ تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ» (18) و با کسانی که با شما آغاز به جنگ میکنند در راه خدا کارزار کنید، ولی ستم کار [و آغازگر] نباشید، چرا که خداوند ستم کاران را دوست ندارد.
نکتهای دیگر که باید مد نظر قرار داد این است که سرزمینهایی که توسط مسلمانان فتح شده است، بعد از فتح مردم آن سرزمینها، دوست داران واقعی مسلمانان و اسلام میشدند و بیشترین خدمات به اسلام را انجام میدادند، به گونهای که مثلاً «دمشق» پایتخت عصر طلایی اسلام شد.
اگر مقایسهای بین جنگهای غربیان و مسلمانان انجام دهیم، میبینیم که مثلاً آلمان در جنگ جهانی دوم وقتی روسیه را اشغال کرد، ابتدا مردم روسیه که از برنامههای کمونیستی خسته شده بودند، آلمان را یاری دادند، اما وقتی سنگ دلی آلمانیها را دیدند، از یاری کردنشان دست برداشتند. وضع به گونهای بود که هرگاه آلمان سرزمین جدیدی را اشغال میکرد، از تعداد سربازانش به طور قابل ملاحظهای کاسته میشد و کم کم لشکرش ضعیف میگشت، از بس که در شهرها جنایت مرتکب میشدند و قتل و کشتار راه میانداختند. برعکس، اسلام که دین رحمت است، هرگاه سرزمینی را از دست حاکمان جنایت کارش نجات میدادند، مردم آن سرزمین از سربازان مخلص اسلام میشدند؛ مثلاً وقتی یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شام را فتح کردند، بیست هزار نفر از مسلمانان شهید شدند و تنها بیست هزار نفر دیگر باقی مانده بود. بعد از مدتی که به دو ماه هم نمیرسید، مجدداً «روم» لشکر کشیده و سپاهی انبوه را فراهم آورد. در این هنگام، هفتاد هزار نفر مسلمان مخلص برای جنگ با روم حرکت کردند. این پنجاه هزار نفر از کجا آمدند؟ جزیره العرب هرگز این تعداد لشکر را نداشت همه اینها به دلیل روش رحمت آمیز مسلمانان بوده است. آری، اهل شام وقتی رحمت و مهربانی و رأفت مسلمانان را دیدند، مسلمان شدند و اسلام را یاری دادند.
از نظر تاریخی معروف است که گسترش اسلام بیشتر از طریق تجارت و معامله حسنه مسلمانان بوده است تا جنگ و جهاد و درگیری. لذا اسلام دینی است که رحمت به دیگران اعم از مسلمان، غیر مسلمان، اهل کتاب، حیوانات و ... جزء خصیصههای جدانشدنی آن است و هرکس بر غیر این باشد، باید بداند که روشش از اسلام به دور است.
2. مهربانی و نرمی و عدم خشونت در اسلام
اگر گفتهها و رفتارهای نبی مکرم اسلام را مد نظر قرار دهیم، متوجه این نکته خواهیم شد که مهربانی با دیگران و عدم خشونت از ویژگیهای بارز آنهاست. در زیر به چند مورد اشاره میکنیم:1-2. از حضرت عایشه روایت شده است که گروهی از یهود بر حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شدند و گفتند: السام علیک (هلاکت بر تو). من گفتم هلاکت و لعنت بر شما باد. در این هنگام رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: خداوند تبارک و تعالی مهربانی را در هر کاری دوست دارد. من گفتم: مگر نشنیدی که چه میگفتند: حضرت فرمودند: من هم گفتم و علیکم (بر شما باد). یهود به سبب بیادبیشان، به جای «السلام» گفتند: «سام»؛ یعنی مرگ و هلاکت، اما رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) به جای معرکه دیگری فرمودند: «و علیکم»؛ یعنی مرگ بر همه مکتوب است.
2-2. «إن الرفق لا یکون فی شیء إلا زانه و لا ینزع من شیء إلا شانه»؛ (19)
مهربانی و نرمی در چیزی نیست، مگر این که آن را زینت میبخشد و از چیزی گرفته نمیشود، مگر این که آن را زشت میگرداند.
3-2. «ان الله عزوجل لیعطی علی الرفق ما لا یعطی علی الخرق و إذا احب الله عبدا أعطاه الرفق، ما من اهل بیت یحرمون الرفق إلا حرموا الخیر»؛ (20) خداوند عز و جل به نرمی و مهربانی پاداش و نتایجی میدهد که به خاطر سخت گیری نمیدهد و هرگاه خداوند بندهای را دوست داشته باشد، به او مهربانی میدهد و هیچ اهل خانهای نیستند که در بینشان مهربانی نداشته باشند، مگر این که از خیر به دورند.
4-2. اعرابیای در مسجد ادرار کرد. مردم بلند شدند که او را تنبیه کنند رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: او را رها کنید و بر ادرارش دلوی آب بریزید. شما باید آسان گیر باشید نه سخت گیر. (21)
5-2. «ما خیر رسول الله صلی الله علیه و سلم بین أمرین قط إلا أخذا أیسر هما ما لم یکن اثما فان کان اثما کان أبعد الناس منه و ما انتقم رسول الله صلی الله علیه و سلم لنفسه فی شیء قط إلا أن تنتهک حرمة الله فینتقم لله تعالی»؛ (22) رسول الله بین دو چیز اختیار داده نمیشدند، مگر این که آسان ترینشان را انتخاب میکردند تا زمانی که گناهی در آن نبود، اما اگر گناهی در آن بود، دورترین انسانها از آن بود و رسول الله هرگز برای خودش انتقام نمیگرفت، مگر این که حرمت خداوندی شکسته میشد و برای خداوند انتقام میگرفت.
6-2. رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) به «اشج» فرمودند: «إن فیک لخصلتین یحبهما الله و رسوله: الحلم و الاناة»؛ (23) دو خصوصیت در تو هست که خدا و رسولش آنها را دوست دارند: بردباری و تأنّی.
لذا با توجه به موارد ذکر شده به این نتیجه میرسیم که مهربانی و نرمی در شرع جایگاه والایی دارد و هر کس یا گروهی این صفات را در خود نداشته باشد، از اسلام بویی نبرده است و هر کاری بر اساس خشونت غیر مقبول شرع صورت گیرد، کاری است که با اسلام هیچ رابطهای ندارد.
3. فقه گروههای افراطی و دور بودنشان از حقیقت اسلام
وقتی موقف اسلام در دعوتش، رفق و رحمت و نرمی و رأفت میباشد، سؤالی که مطرح میشود این است که چرا گروههای افراطی در سرزمینهای اسلامی ظاهر شدهاند؟ اساس شرعی که این گروهها در توجیه کارهایشان بدان استناد میکنند چیست؟ اگر نگرش و سخنان سردمداران این گروهها را بررسی کنیم، متوجه میشویم که این افراطیان به قرآن و سنت و سخنان برخی از علما استدلال میکنند، متشابهات را میگیرند و محکمات را رها میکنند، به جزئیات استدلال مینمایند و کلیات و مسائل اساسی را در نظر نمیگیرند، ظواهر را مد نظر قرار میدهند و به مقاصد توجه نمیکنند، به نصوص و قواعدی که با این ظواهر هم تعارض دارد توجه نمیکنند، دلایل را در غیر جایگاهش استفاده میکنند. به هر حال، دلایل و فقهی باطل دارند که بر اساس آن خشونت را تجویز میکنند و نزد برخی جوانان فریب خورده و مردم سطحی نگر ترویج میدهند و مردم که تنها پوسته را میبینند و عمق قضایا را نمیفهمند. در واقع، اساس روششان فقه خوارج است که قرآن را میخواندند، اما از حنجرههایشان بالاتر نمیرفت.1-3. خشونت در روش افراط گرایان و توجیه غیر مقبولشان
یکی از خشونتهایی که در رفتارهای این گروهها مشاهده میشود، خشونت داخلی است که این خشونت علیه نظام حاکم تجلی پیدا میکند، آنان میگویند که حکومتهای معاصر، کافر و مشرکند، چون «بما انزل الله حکم» (24) نمیکنند و قوانین خودساخته را بر قوانین خالق ترجیح میدهند. لذا باید آنها را مشرک و مرتد خواند و جنگ با آنها واجب است تا زمانی که حکومت تغییر کند. دلیل دیگر این گروهها، دوستی حاکمان کشورهای اسلامی با کافران و دشمنیشان با دوستان خداوند میباشد. آنها در این مورد به آیه 5 سوره مائده استدلال میکنند که میگوید: ای کسانی که ایمان آوردهاید، یهود و نصارا را به دوستی نگیرید.اگر دقیق شویم، نظرات (دیدگاه) تکفیریها باطل است، زیرا این حکومتها موارد زیر را اجرا میکنند و لذا افراطیان حق چنین برخوردی با آنها ندارند: اعلام این که دین رسمی کشور، اسلام است، مسجدها برای نماز در آنها وجود دارد، مراکز دینی در آن کشورها ساخته میشود و موجود است، رمضان را احیا میکنند، اعیاد اسلامی را جشن میگیرند و تلاوت قرآن و دیگر مظاهر دین را از رادیو و تلویزیون پخش میکنند لذا چنین استدلالاتی هرگز رفتارهای خشونت آمیز این گروهها را توجیه نمیکند و به هیچ وجه در دین جایی ندارد.
یکی دیگر از دلایل گروههای افراطی در ترویج خشونت این است که این حکومتها بر اساس رأی همه مردم انتخاب نشدهاند یا اگر انتخاباتی وجود داشته، تنها فرمایشی و از قبل همه چیز مشخص بوده است. بنابراین رضایت عام وجود ندارد، پس غیر شرعی میباشد و با زور شمشیر سرکار آمده و آنچه با زور شمشیر ایجاد شده است، باید با شمشیر قدرت با آن مبارزه شود. در مقابل این استدلالشان باید گفت که هرگز چنین توجیهی نمیتواند مجوز جنایتهایشان را صادر کند؛ جنایتهایی از قبیل بمب گذاریها، کشتنها، تکه تکه کردن بچهها و زنها و ... تکفیریها فراموش کردهاند که فقیهان از قدیم گفتهاند که تغلب یکی از راههای رسیدن به حکومت است، در صورتی که وضعیت تحت کنترل قرار گیرد و مردم بپذیرند. برخی صحابه مانند ابن عمر و انس نیز برای جلوگیری از فتنه و خون ریزی این سخن را گفتهاند. بعضیها هم گفتهاند: «سلطان غشوم خیر من فتنه تدوم»؛ سلطان خیانت کار، بهتر است از فتنهای که استمرار داشته باشد.
برخی از این گروهها حکم کفر و شرک را حتی به همه مردم یک حکومت تعمیم میدهند و این گونه استدلال میکنند: «من لم یکفر الکافر فهو کافر»؛ هر کس کافر را کافر نداند او کافر است. لذا غلو را به آن جا میرسانند که کل مردم جامعه را کافر و خون و مالشان را حلال میدانند. هم چنین خون اهل ذمه را حلال میدانند، چون این حکومتها را تأیید میکنند و جزیه نمیدهند. پس هیچ تعهدی در برابر آنها وجود ندارد و خون گردشگرانی را که از کشورهای خارجی با اجازه حکومت وارد دولتهای اسلامی میشوند، مباح میدانند، چون از دولت شرعی اجازه نگرفتهاند. پس عهدی بین آنها و مسلمانان نیست و قتلشان واجب است. آنها حتی پناهندگانی را که از کشورهای کفر به کشور اسلامی پناهنده شدهاند مباح الدم میدانند و میگویند که باید با آنها جنگید تا اسلام بیاورند و سالم بمانند یا جزیه بدهند، در حالی که طعم حقارت را میچشند. وقتی که از آنها در مورد اقامتشان در کشورهای کفر پرسیده شود، میگویند: این مانند دستشویی است که با وجود نجاست، هنگام ضرورت از آنها استفاده میشود. لذا خون همه را مباح میدانند و آیات و احادیث را در غیر موضعشان به کار میبرند و وقتی آیات و احادیثی را برایشان میخوانی که با صراحت این رفتارشان را نقد میکند، با جسارت میگویند: این آیات با «آیات سیف» نسخ شدهاند.
این موارد، به اختصار فقه پوشالی گروههای افراطی است که بر اساس آن جنایتهای زیادی را مرتکب میشوند بنابراین باید همه علما ضدیت این نگرش را با اسلام برای همه روشن کنند و بیان نمایند که این روشها با اسلام عزیز هیچ ارتباطی ندارد و این گروهها یا جاهلند و یا دست نشاندگان دشمنان معاند اسلام تا نام اسلام را بد جلوه دهند.
2-3. حقیقت گروههای افراطی
این گروهها، یا عاملان قدرتهای صهیونیستی و صلیبی و بیدینان هستند و یا انسانهای مخلص نادان که ناخواسته به نفع این قدرتها کار میکنند و غالباً هم از دسته دوم میباشند. اگر قدرتهای معاند با اسلام میلیونها دلار خرج کنند تا افرادی را برای مخدوش کردن چهرهی زیبای اسلام اجیر نمایند، به اندازه تخریب اسلام به وسیله این مسلمانان جاهل بهره نخواهند برد. این گروه از انسانهای نادان، جهل مرکب دارند:آن کس که نداند و نداند که نداند *** در جهل مرکب ابد الدهر بماند
«وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ» (25) هرگاه به آنها گفته میشود در زمین فساد نکنید، میگویند: ما اصلاح کنندگان هستیم.
آفت این گروه در عقلهایشان است، نه در ضمایرشان. اکثر آنها نزد خود نیت خدمت به اسلام دارند و پروردگار را عبادت میکنند، اما مانند خوارج هستند که عامه مسلمانان و امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه السلام) را کافر و خونشان را مباح میدانستند. لذا اخلاص به تنهایی کفایت نمیکند، بلکه باید در کنار اخلاص، روش صحیح هم داشت.
3-3. بررسی فقه ناقص و ناصواب افراطیان و خوارج زمانه
نادرست بودن روشها و استدلالهای این گروهها در چهار زمینه قابل بررسی است:1-3-3. برداشت سوء از فقه جهاد
تکفیریها جنگیدن با هر کافری را واجب میدانند، اگرچه کافر غیرمحارب باشد. در این مورد باید از آنها بپرسیم که چرا با کافران میجنگیم؟ به سبب کفرشان یا تجاوزشان؟ اگر جنگیدن فقط به علت کفر باشد، پس باید زنان، پیران، راهبان، کشاورزان، تاجران کفار را نیز کشت، در حالی که روش نبوی و احادیثی که قبلاً ذکر کردیم، کاملاً ضد این مسئله است ابن عباس در تفسیر آیه «و لا تعتدوا» گفته است که منظور از «اعتداء» کشتن زنان و کودکان میباشد. در واقع، احکام جهاد را باید از قرآن و سنت صحیحه گرفت، از جمله:الف. جنگیدن با کسانی که با ما میجنگند: این موضوع در این آیات ذکر شده است: حج، آیات 39 و 40، بقره، آیات 190 و 191، نساء، آیات 90 و 91، توبه، آیه 13، نساء، آیه 75.
ب. جنگیدن جهت اجبار مردم به اسلام آوردن نیست: در این مورد به آیات زیر مراجعه شود: یونس، آیه 99، بقره، آیه 256، هود، آیه 28 و ...
ج. جنگیدن برای جلوگیری از فتنه در دین: به این موضوع در این آیات تأکید شده است: انفال، آیه 39، بقره، آیه 217.
در ضمن، ارتباط با مشرکان و کافرانی که با ما وارد جنگ شدهاند، در قرآن ممنوع شده است، نه با کافران مسالم با مسلمانان حتی در آیات 8 و 9 سوره ممتحنه تأکید شده است که مسلمانان باید با بتهای مشرکانی که با آنها وارد جنگ شدهاند، با نیکی و عدل برخورد کنند. لذا اعتقاد این گروههای افراطی در مورد جنگیدن با همه کافران کاملاً مردود است.
2-3-3. برداشت سوء از مسئله تغییر منکر با قدرت
استدلال تکفیریها به این حدیث است: «من رأی منکم المنکر فلیغیره بیده فان لم یستطع فبلسانه فان لم یستطع فبقلبه و ذلک اضعف الایمان»؛ هرگاه یکی از شما منکری را دید، باید با دستش آن را تغییر دهد؛ اگر نتوانست با زبانش و اگر نتوانست با قلبش و این ضعیفترین درجه ایمان است.این گروهها میگویند که باید با قدرت، منکر را تغییر داد، اما شرایط منکری را که باید تغییرش داد، در نظر نمیگیرند و نمیدانند که باید آن منکر به اتفاق منکر باشد و در مسائل اجتهادی خلافی نمیتوان از باب انکار وارد شد. دیگر این که باید ظاهر باشد و حق تجسس ندارد و در همان لحظه واقع شده باشد، نه این که وقوع و فعلش گذشته باشد. در ضمن، تغییر با قدرت، شدیدترین مراحل است و شخصی که میخواهد از آن استفاده کند، باید قدرت داشته باشد، نه این که قدرتش کمتر باشد و باعث ضرر بزرگتری شود.
گروههای تکفیری در انجام دادن خشونتها هیچ کدام از این مسائل را مد نظر قرار نمیدهند و بدون توجه به فقه قضایا از نظر اسلام، دیگران را به دلیل عدم رعایت کوچکترین مسائل اسلامی که حتی اختلافی هم هست، قتل عام میکنند و اعتقاد دارند که کارشان اسلامی است و همه جا فریاد میکشند که نمایندگان اسلامند. هیهات! که این چنین افرادی بویی از اسلام برده باشند، چه برسد به این که نمایندگان اسلام باشند.
3-3-3. اشتباه در مسئله خروج بر حاکمان
بنا به دلایلی که در گذشته ذکر کردیم، از جمله حکم بغیر ما انزل الله، دوستی با دشمنان خدا، دشمنی با دوستان خدا و ... گروههای افراطی معتقدند که باید بر حاکمان کشورهای اسلامی خروج کرد. هم چنین معتقدند بنا به فرضیه امر به معروف و نهی از منکر و وجوب مقاومت در برابر ستمگران طبق عمومات قرآن و سنت که همه آنها دال بر خروج بر حاکمان ستمگر و کافر است باید کشورهای اسلامی را از شر فرمانروایان کافر و ستمگر راحت کرد تا به فتنهای که همه را در بر میگیرد، دچار نشویم یکی از استنادهای آنان نیز بر این آیه شریفه است: «وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لاَ تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ»؛ (26) و بترسید از فتنهای که فقط ستمگران را فرا نمیگیرد و بدانید که خداوند سخت عذاب میکند.در جواب باید گفت: درست است که اجرای احکام الهی کاملاً در کشورهای اسلامی اجرا نمیشود و در زمینههای اقتصاد، سیاست، فرهنگ و ... با شریعت اسلام مخالفتهایی صورت میگیرد که سکوت در برابر این وضع هم درست نیست و باید تذکر داد و با حکمت و موعظه حسنه و جدال به احسن کاستیها را بیان نمود و به ترتیب صحیح نسل اقدام کرد، منتها کار گروههای افراطی در دست بردن به اسلحه و قدرت مادی برای تغییر حکومت بر این اساس که این کارها واجب شرعی است، این گروهها فراموش کردهاند که استدلالشان به عمومات و مطلقاتی است که به نصوص دیگر تخصیص یا مقید شده به نصوص دیگر است؛ نصوصی که در آنها دستور صبر در برابر ظلم حاکمانی داده شده است تا زمانی که کفر آشکار از آنها سر نزده باشد و این به علت حفظ وحدت امت و استقرار دولت میباشد و این که خون ریزی و فتنه متوقف شود.
در این زمینه، حدیثی از نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و داریم که میفرمایند: «من رأی من أمیره شیئا یکرهه فلیصبر فانه من فارق الجماعة شبرا فمات فمیتتة جاهلیه»؛ (27) هر کس از امیرش مواردی ناخوشایند ببیند، باید صبر کند، زیرا آن کس که اندازه یک وجب از گروه جدا شود و بمیرد، بر مرگ جاهلیت مرده است.
ایشان در حدیث دیگر فرمودهاند: «من خرج من الطاعة و فارق الجماعة فمات فمیتته جاهلیته»؛ کسی که از اطاعت کردن سرباز زند و از گروه جدا شود و بمیرد، مرگش مرگ جاهلیت است.
از «عبادة بن صامت» روایت شده است که فرمودند: رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) با ما بیعت کردند بر سمع و طاعت در خوش حالی و بدحالی، در سختی و آسانی... و این که در مورد حکم و امر با اهلش منازعه نکنیم، مگر این که کفر آشکار را مشاهده کنیم که از جانب خداوند بر آن برای شما دلیل باشد. (28) امام بخاری هم حدیثی را بدین شرح روایت میکند: «اسمعوا و اطیعوا وان استعمل علیکم عبد حبشی...»؛ بشنوید و اطاعت کنید و اگر چه بر شما بندهای حبشی امیر شده باشد. امام نووی میگویند: اهل سنت اجتماع دارند بر این که حاکم با فسق عزل نمیشود و خروج بر او و جنگیدن با وی به اجماع حرام است. (29)
لذا دو نوع حاکم داریم: حاکمی که ادعای اسلام میکند و قوانین اسلامی را وضع مینماید و اساس قانون برای کشور را اسلام معرفی میکند، منتها گاهی در اجرا کردن حکم شریعت کوتاهی مینماید. او مانند انسانی است که «اشهد ان لا اله الا الله و ان محمد رسول الله» میگوید، اما گناه هم مرتکب میشود. بنابراین خروج بر چنین حاکمی حرام است. نوع دوم از حاکمان، به صورت آشکار با شریعت اسلام مخالفت میکند و احکام الهی را به سخره میگیرد و علیه آن میجنگد. چنین حاکمی در واقع ابلیس است و باید بر آن خروج کرد، منتها باز هم به قدرت خروج کننده بستگی دارد که آیا در حال حاضر، امکان قیام وجود دارد یا خیر و باید برای سرنگونی آن زمینه سازی کرد که این نوع حاکمان در کشورهای اسلامی بسیار نادرند. لذا دلیلی برای گروههای افراطی در این زمینه وجود ندارد.
4-3-3. اشتباه در تکفیر دیگران
یکی از توجیهات گروههای افراطی در دست بردن به اسلحه، تکفیر حاکمان و عموم مردم میباشد که توضیحات آن قبل از این داده شد. در واقع، همه ادعاهای آنان در این زمینه بر اساس موارد علمی و شرعی نیست. شخص اسلامش با گفتن شهادتین اثبات میشود و ما مکلف نیستیم که قلبش را بشکافیم و باید ظاهرش را بپذیریم و باطنش را به خداوند واگذاریم:«فاذا قالوها فقد عصموا منی دمائهم و اموالهم و حسابهم علی الله»؛ (30) هرگاه شهادتین را گفتند، خون و اموالشان در امان و حسابشان با خداوند است.
هر کس که با یقین وارد اسلام شد، جز با یقین از آن خارج نمیشود: «والیقین لا یزال بالشک»؛ یقین با شک از بین نمیرود.
لذا غلو در تکفیر، خطای دینی، علمی و سیاسی است که نباید وارد آن شد.
نتیجه گیری
اسلام، آیین صلح و دوستی و رأفت و رحمت است و رفتارهای گروهها و افراد افراطی در آن جای نمیگیرد و تنها عنف و سخت گیری مشروع در دین اسلام، سخت گیری مقاومت در برابر اشغالگران است؛ مانند مقاومت گروههای فلسطینی در برابر رژیم صهیونیستی و غیره. در این زمینه واجب است که اهل حل و عقد و کارشناسان تصمیم بگیرند، نه این که هر کسی قدرت برگرفتن اسلحه داشت، خودسرانه عمل کند که خدایی ناکرده به نابودی کل مسلمانان در آن مناطق منجر شود؛ باید بر اساس تربص و جهاد عمل کرد: «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ» (31)هم چنین مقاومت در برابر کفر آشکار که در احادیث صحیح آماده، در حد استطاعت و امکان، لازم است، فقط به این شرط که برهان کاملاً قاطع بر کفر آشکار در این زمینه وجود داشته باشد.
به هر حال، هیچ دلیلی برای گروههای افراطی وجود ندارد که با خون و جان و مال و ناموس دیگران بازی میکنند و این گروهها چهره اسلام را بسیار بد جلوه میدهند و به هیچ وجه اعمالشان بویی از اسلام نبرده است و در قالب اسلام جای نمیگیرد. اگر چه تکفیریها با عنوان «لا اله الا الله محمد رسول الله» بر پرچمهایشان زینت میبخشند، اما خداوند و رسول گرامی اسلام از اعمال و کارهایشان بیزارند و در واقع، آنها کارگزاران ابلیس و شیطان صفتانند و تنها چهره اسلامی به خود گرفتهاند. باید در مورد اقدامات وحشیانه این افراد روشنگری کرد تا جوانان و افراد سطحی نگر، فریب چهره سخنان به ظاهر اسلامیشان را نخورند.
پینوشتها:
1. مدرس حوزه علمیه اهل سنت.
2. فاتحه، آیه 3-2.
3. انبیاء، آیه 107.
4. اعراف، آیه 158.
5. توبه، آیه 128.
6. اللولو و المرجان 1498.
7. صحیح ابوداود 4941، و صحیح ترمذی، 1925.
8. صحیح ابوداود، 4942، 1924.
9. طبرانی فی الکبیر و الاوسط، منذری گفته است رجال طبرانی صحیح است و هیثمی نیز چنین گفته است 4/33.
10. النسائی، حاکم گفته است: صحیح الاسناد و ذهبی هم موافقت کرده است 4/233، احمد فی المسند 6551.
11. متفق علیه، اللولو و المرجان 1279.
12. ابوداود فی کتاب الجهاد 2675.
13. بخاری 3482.
14. ابوداود 2458، امام احمد 4/181.
15. مسلم 1657، ابی داود 5168.
16.بخاری فی الجهاد 4/74، مسلم 1744.
17. انفال، آیه 60.
18. بقره، آیه 190.
19. مسلم 2594.
20. مسلم 2592.
21. بخاری 220.
22. متفق علیه، اللولو و المرجان 1502.
23. صحیح مسلم، 17.
24. مائده: آیه 44.
25. بقره، آیه 11.
26. انفال، آیه 25.
27. طبرانی 12/161.
28. متفق علیه.
29. صحیح مسلم به شرح نووی 4/507.
30. اللولو و المرجان، 13، 14، 15.
31. تغابن، آیه 16.
1. قرآن کریم.
2. احمدبن حنبل شیبانی، مسند امام احمد، دارالفکر، بیروت 1414 ق.
3. بخاری، محمدبن اسماعیل صحیح بخاری، دارابن کثیر، دمشق 1410 ق.
4. ترمذی؛ محمدبن عیسی، سنن ترمذی، دارالفکر، بیروت 1403 ق.
5. صحیح ابی داود.
6. صحیح مسلم به شرح نووی.
7. صحیح نسائی.
8. طبرانی، الکبیر و الاوسط للطبرانی.
9. مسلم نیشابوری، ابی الحسین مسلم، صحیح مسلم، دارالحدیث، قاهره 1412 ق.
10. نوری، میرزاحسین، اللولو و المرجان.
منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1393)، مجموعه مقالات کنگره جهانی «جریانهای افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام»، قم: دارالاعلام لمدرسة اهل البیت (ع)، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}